کارگاه دگرش. انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز
کارگاه مجازی دِگَرِش با محوریت «تشکیلات، جریان شناسی، امید اجتماعی و عدالت اجتماعی» توسط انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در تاریخ ۳۰ بهمن و ۱ اسفند ۹۹ با حضور سلمان کدیور فعال سابق دانشجویی، علی سلیمانیان، روح الله رشیدی و وحید اشتری و همچنین امیر محمد قدس، زهره پورفرج، مهران گلزاری و سجاد مقید برگزار شد.
روح الله رشیدی – جریان شناسی سیاسی
روح الله رشیدی، نویسنده و فعال رسانه ای در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد جریان شناسی سیاسی ایران گفت:
مراد ما از عدالت خواهی یک حرکت عمومی است و به خاطر تعهد مان ملزم به پیگیری آن هستیم.
گرایش نوخاسته ضد بی عدالتی نوعی گرایش است و موج واکنشی نسبت به بی عدالتی نیست.
واکنشی بودن آن موثر است چراکه از همین نقطه آغاز می شود از( لا اله) شروع می کنیم و سپس به وحدانیت خدا میرسیم در این زمینه هم از نقطه واکنش شروع می کنیم و به یک تشکل بزرگتر می رسیم. همین واکنش سلبی موجب حرکت های ایجابی خواهد شد. چنین گرایش هایی نسبت به بی عدالتی به دلیل تمایل به ارزشهای نخستین و عینی شدن مظاهر بی عدالتی ایجاد شده است.
وی ادامه داد: از آغاز دهه ۷۰ که نظام سیاسی کشور و سیاست های اقتصادی کشور تغییر پیدا کرد موجب به وجود آمدن فاصله طبقاتی شد و سیاست های اجرایی دولت موجب واکنش شد و به تدریج باعث به وجود آمدن بی عدالتی شد. اوایل این اتفاق رهبر انقلاب نسبت به این مسیر واکنش نشان دادند.
در حال حاضر فرصت عدالت ورزی و عدالت اندیشی در مورد موضوعات مختلف جامعه ایجاد شده است. رهبر انقلاب بنا به احساس نیاز شدیدی که کرده بودند توصیه کردند که بر روی عدالت، اندیشه ورزی کنید .
نگاه ما نسبت به عدالت از نگاه اسلام ناب است. نتیجه عدالت ورزی و عدالت اندیشی تبدیل گرایش به یک موج عمومی می باشد که این موج عمومی، رسالت پیامبران هم بود.


وی افزود: علت اینکه گروهی از مردم عدالت خواهی نمی‌کنند چند مسئله است. اگر در این ارتباط مردم را تقسیم بندی کنیم به سه دسته کلی می رسیم. دسته اول مردم عدالتخواه با کنش موثر، پایدار و عمیق است برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب. دسته دوم مردم عدالت دوست و کسانی که عدالت را می‌ستایند و حرفهایی در وصف عدالت میزنند و لزوماً مخالف عدالت و یا حتی موافق آن نیستند، در اصل نظاره گران عدالتند. دسته سوم مردم عدالت ستیز و مخالفان با عدالت هستند.
شروع مسئولیت عدالتخواهانه از عدالت دوستی است. برای رسیدن به عدالت خواهی می شود که عدالت خواهی را شروع کرد اما به عدالت ختم نشد و حتی می شود به اسم عدالت خواهی فعالیت‌های ضد عدالت انجام داد.
رشیدی با اشاره به دو گانه ثبات و تغییر گفت: ثبات مساوی است با محافظه کاری؛ محافظه کاران تغییر ستیز هستند. اساساً بسیاری از معارف ما می خواهند که ما را وادار به حرکت به سمت وضعیت مطلوب کنند حتی می شود این قضیه را به اندیشه موعود نیز نسبت داد. فقط مخالفت با وضعیت موجود کافی نیست بلکه تغییر وضع موجود هم لازم است. منظر ما برای تبیین قصه عدالت خواهی، تغییر و ثبات است. محافظه کاران انقلابی با اصل انقلاب مشکل ندارند بلکه با ادامه حرکت انقلاب مشکل دارند. کسانی که صرفاً محافظه کارند بالاخره در عمل شان هم محافظه‌کارانه عمل می‌کنند و کسانی که در عمل محافظه‌کارند رفته رفته برای بقای ذهنیت خود تئوری هایی را هم ایجاد می‌کند و اندیشه محافظه کارانه را به وجود می‌آورند.
این نویسنده و فعال رسانه ای افزود: اشراف، مفسدین، صاحبان ثروت های بادآورده، تشنگان قدرت و طبقه جدید مرفه همگی مصادیق محافظه کاری عملی است. محافظه کاران عملی همان مرفه های جدید هستند که در درون شکم خود جمهوری اسلامی به وجود می‌آید.
وی اظهار داشت: محافظه کاری نظری شامل دو شعبه تجدد و تحجر است. ماموریت مشترک تجدد و تحجر فرعی سازی عدالت است.
تحجر با روشهایی مثل تفوق ولایت، معنویت، حکومت، امنیت، دیانت، مصلحت و معرفت عدالتخواهی را تبدیل به موضوعی فرعی می کند. هرگز نمی توان موقعیتی را تصور کرد که ولایت و عدالت دوگانه باشد. ذات مشروعیت به تعقیب عدالت است و همه حکومتها با تعقیب عدالت است که رشد می کنند.
وی در توضیح معنای انواع تفوق در زیر سایه تحجر گفت: تفوق معنویت بر عدالت معرفتی است که بدون عدالت باشد. یک اخلاقی گرایی بی عمل است. تفوق معرفت بر عدالت محافظه‌ کاری ذهن زده است. تفوق دیانت بر عدالت دین ورزی، قائل بودن به مسائل میان تهی که هرکدام از مسائل دینی مثل حج و نماز و زکات با عدالت نسبتی ندارد. تفوق حکومت بر عدالت یعنی مسئله اصل حکومت است و عدالت فرعی است.
علی سلیمانیان – عدالت منطقه ای
علی سلیمانیان، فعال حوزه علم و سیاست در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد عدالت منطقه ای گفت:
مبحث عدالت یکی از بغرنج‌ترین مباحث نظری است. ما به صورت شهودی با مفهوم عدالت آشنا هستیم و مصادیقِ مقابلِ عدالت را هم می‌شناسیم. همین فهم متعارفی که داریم و به تجریه در ما ایجاد شده برای بحث کافی است. عدالتخواهی یعنی در افتادن با هر چیزی که ما شهودا به عنوان مصداق بی‌عدالتی می‌شناسیم. اگر در ساحت اجتماعی و سیاسی بخواهیم مصادیق کلی بی‌عدالتی را عنوان کنیم می‌شود: ظلم، تبعیض، رانت، فساد و امثال اینها که همگی قابل فروکاست در مفهوم ظلمند. یعنی همه ترجمۀ ظلم از جهت‌های متنوع‌اند.
وی ادامه داد: پرسشی که پیش می‌آید دربارۀ چرایی عدالتخواهی منطقه‌ای است؟ اصلا عدالتخواهی منطقه‌ای یعنی چه؟ این عنوانِ عدالتخواهی منطقه‌ای یا عدالتخواهی بومی خیلی عنوان متعارف و دقیقی نیست؛ ما هم نمی‌خواهیم در بند تعاریف بمانیم. منظور این است که گفتمان عدالتخواهی را بتوانیم در چارچوب مسائلِ واقعی مربوط به جغرافیای محدودی که در آن حضور داریم به کار ببریم.
وی افزود: یکی از اصلی‌ترین مفاهیم عدالتخواهی، مقابله با مرکززدگی و مرکزگرایی است. عدالتخواهیِ‌منطقه‌ای به معنایی عدالتخواهیِ عدالتخواهی است؛ یعنی بسط دامنۀ گفتمان عدالت و این جنبش عدالتخواهانه در همۀ جغرافیا. بالاخره ما مسائلی داریم که مختص منطقه ماست. هیچ کس دیگری وجود ندارد که این مسئله را به مسئلۀ روز و همه‌گیر تبدیل کند، الا مایی که در این منطقه حضور داریم. بنابراین کارکرد اصلیِ عدالتخواهی منطقه‌ای، تمزکززدایی است. ما اگر می‌خواهیم کاری بکنیم که مثمر باشد، باید مزیت‌ها و امتیازهایی که داریم را پای کار بیاوریم. امتیاز اخصِ ما، حضورمان در همان جایی است که هستیم. گاهی یک مسئله مسئله‌ای همگانی است، اما مزیت ما در همین مسئلۀ کلان آوردن و ربط دادن مسائل خودمان به این کلان‌مسئله‌هاست. ما اگر نتوانیم این ربط را برقرار کنیم کارمان ایراد دارد.
این فعال سیاسی در مورد رویکرد منطقه ای ضمن نگاه جبهه ای گفت: این یک اصل اساسی در عدالتخواهی است که ما نگاه جبهه‌ای داشته باشیم. کار جبهه‌ای یعنی باید در نظر بگیریم که یک جنبش واحدیم، با سنگرهای متعدد. میخواهیم در هر جا و هر شهر و منطقه‌ای که هستیم یک سنگر فعالِ عدالتخواهی ایجاد کنیم. کار غیرجبهه‌ای در حوزۀ عدالت کار صعبی است. ما با کار جبهه‌ای هم ضریب می‌گیریم و هم ضریب می‌دهیم. وقتی یک جبهه باشیم، سنگری که کیلومترها دورتر از ماست و دارد کار خودش را می‌کند، ما را به هدفی که داریم نزدیکتر خواهد کرد. ما هم همین کارکرد را متقابلا نسبت به کل این جبهه و اجزای آن داریم. در نگاه جبهه‌ای صدای ما محصور در جغرافیای خودمان نخواهد ماند. به محض اینکه خواستند این صدا را خاموش کنند، همین صدا از جایی دیگر و بلندتر شنیده خواهد شد. بنابراین نگاه جبهه‌ای برای ما هم موضوعیت دارد و هم طریقیت.
وی در مورد تعادل مسائل منطقه ای با دیگر مسائل گفت: البته ما باید نسبت بین مسائل منطقه‌ای را با مسائل نظری و مسائل کلان و ملی مراعات کنیم. یعنی باید یک بالانس منطقی بین وزن مسائل منطقه و مسائل کلان برقرار باشد. این نیست که می‌خواهیم کرکره‌هایمان را پایین بکشیم و برویم سراغ مسائل منطقه و تمام. نه ما در همۀ مسائل مشارکت داریم اما وزن و اولویتمان از یک منطق برخوردار است. اگر نگاه کلان نداشته باشیم، رفته‌رفته مسائلمان و راه حل‌هایمان مبتذل خواهند شد.
سلیمانیان در مورد تحلیل مسائل جزئی در چهارچوب نگاه کلان گفت: یکی از نتایج موازی روی‌کرد منطقه‌ای در ضمن نگاه جبهه‌ای این است که ما در مسیر عدالتخواهی از نگاه جزئی‌نگر دوری کنیم. نگاه ما به مسائل باید کلان باشد. ما نسبتِ مسائل جزئی را با همدیگر باید در داخل یک کل برقرار کنیم. یعنی اگر دنبال رفع یک چالش افتاده‌ایم، این چالش را در بستر یک مسئلۀ کلی‌تر قرار دهیم و حل کنیم. مثلا وقتی دنبال رفع فقریم، اگر نگاهمان جزئی باشد رویکرد ما در خوشبینانه‌ترین حالت رویکرد خیریه‌ای خواهد بود. پس به این سمت خواهیم رفت که با اعانه و یا درنهایت به اصطلاح توانبخشی و توانمندسازی با فقر مبارزه کنیم. اما وقتی نگاه کلان به مسئلۀ فقر داریم، دنبال منابعِ تولید فقر خواهیم رفت و با این منابع مبارزه خواهیم کرد.
وی در پاسخ به اینکه مسائلمان را از کجا بیاوریم گفت: مسائل ما در ارتباط مداوم با مردم است که خودشان را نشان خواهند داد. ما مسئله را از مشاهداتمان تولید می‌کنیم. با چیدن پازل های موجود کنار هم مسئلۀ منطقه‌ای ما تولید می‌شود. مثلا: ماشین سازی تبریز
بعد می‌بینیم که این اتفاق بصورت سریالی در گوشه و کنار کشور هم افتاده است. هپکو، هفت تپه، بنیان دیزل تبریز، آلومینیوم اراک و رشت الکتریک و چه و چه و چه همه به هم ریخته‌اند. از دل این مسائل به ظاهر جدا از هم، مسئلۀ کلان‌تر خودش را نشان می‌دهد که خصوصی‌سازی است.
این فعال سیاسی در مورد الگوی جنگ نا متقارن برای عدالتخواهی منطقه ای گفت: شما به هر انداز که بخواهید از مرکز قدرت دور شوید، به همان اندازه با قدرت‌های کوچکی مواجه خواهید شد که برای خودشان امپراتوری تشکیل داده اند. ما در حاشیه همیشه مواجه هستیم با سلسله‌ای از روابط ناسالم قدرت و یک بده بستان بین منابع مختلف قدرت: از قدرت اقتصادی و اجتماعی بگیرید تا قدرت سیاسی و حتی بعضا مذهبی. این حلقه مثل یک ارگانیسم زنده عمل می‌کند. در افتادن با هر یک از اجزای این پیکر، به معنای درافتادن با کل این سلسله است. شما به محض اینکه دست بگذارید روی فلان سرمایه‌دار، خواهید دید که از هر گوشه‌ای هجمه‌ای به شما وارد می‌شود.
وی اظهار کرد: برای فایق آمدن به این حلقه باید سنگرهای عدالتخواهی در منطقه را تکثیر کرد. وقتی یک مطالبه‌ای شکل می‌گیرد باید هر توانی که می‌شود را بسیج کرد. در واقع باید در همین مسئله هم تمرکززدایی کنیم. باید یک جنگ نامتقارن راه انداخت. وقتی یک نقطه را بزنند، از دو نقطه دیگر بخورند. این دو نقطه را هم اگر بزنند از 10 نقطه می خورند. ما باید روز بروز قوی تر شویم.
سلمان کدیور – امید اجتماعی و بی تفاوتی اجتماعی
سلمان کدیور، نویسنده و تاریخ پژوه در جمع در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد امید و بی تفاوتی اجتماعی گفت:
نزاع های قومی بر سر زبان و پرچم یک کشور ایجاد شدند. در سال ۵۷ چه موقعیتی پیش می آید که یک کشور که مشهور به نزاع های قومیتی است با همه قومیت ها انقلاب کنند و ۹۹ درصد آن به جمهوری اسلامی رای می دهد؟ این اتفاق در کل تاریخ ایران بی‌سابقه است. ۹۸ درصد این انقلاب با مردمی به وجود می‌آید که زبان‌ ها، اقوام و مکاتب فکری مختلفی دارند. انقلاب اسلامی ایران نوعی معجزه است.
وی ادامه داد: جمهوری های غربی بر مبنای لیبرال دموکراسی هستند و لیبرالیسم علی رغم اینکه وجوه آزادی را برای مردم به ارمغان می‌آورد ؛ اما جمهوری اسلامی خلاف جمهوری‌های که عدالت را ذبح میکند بهتر و موفق تر خواهد بود. قبل از اینکه حتی ایده جمهوری اسلامی ایرانی به وجود بیاید، مردم شعار استقلال، آزادی، عدالت آل علی می دادند. یعنی بر این باور بودند که انقلاب و حکومت بر اساس مبانی اسلامی ایجاد خواهد شد و چارچوب ذهنی شان عدالت آل علی و انتخاب مسئولانی از میان خود مردم بود. رسیدن به جاده خوب، پل خوب، موشک و... نیازی به انقلاب نداشت و ممکن بود با اصلاحات حکومت وقت یعنی حکومت پهلوی به آنها رسید.برای اینها نیازی به انقلاب و تحمل هشت سال جنگ و کشته های بسیار و تحریم نبود.

وی افزود: اگر از ما بپرسند مهمترین دستاورد انقلاب چیست؟ می‌گوییم امنیت است. اما این درست نیست اتفاقاً پس از انقلاب است که تهدیدات امنیتی به وجود می‌آید. مهمترین دستاورد انقلاب، آزادی، استقلال و عدالت است چرا که این ها خواسته مردم بود. اما حاکمیت در این چند دهه لزومی ندیده که مردم را آگاه کند. تفکر مردم نسبت به حاکمیت منفی شده و به نوعی ناامید شده اند. علت اینکه چرا مردم طرفدار شاه شده‌اند به دلیل سیاست های غلط ایجاد شده است. عامل خراب کننده وضعیت امروز سیاه نمایی است .
کدیوردر مورد نا امیدی اجتماعی گفت: جمهوریت یعنی حق اعتراض و انتقادِ عادی ترین مردم نسبت به بالاترین مقام. باید پرسید آیا سیاست های نظام ما مردم را آگاه تر کرده است؟ آیا با ادامه این مدل سعادت می رسیم؟ اگر بگویند بله باید آمار بدهند و نمونه بیاورند. باید از این سیستم ناامید شد چون تا وقتی ناامید نشده ایم عزمی برای اصلاح و ایجاد ساختار جدید به وجود نخواهد آمد. کسی که می خواهد وضع امروز را تغییر دهد باید واقع بین باشد و خود را از ورطه امید و ناامیدی بیرون بکشد. باید از توجیه مفاسد با استفاده از مقدسات خارج شد، باید از دوگانه سیاه نمایی و سفید نمایی خارج شد.
این نویسنده و تاریخ پژوه افزود: کنش مناسب نسبت به رویکرد ناامیدی از حکومت این است که نظام باید مردم را قانع کند، مردم باید نظام را از این بی‌ توجهی‌ها بیدار کنند، آسیب شناسی وضعیت صورت بگیرد و گفتمان عمومی این مسائل ایجاد شود.

امیرمحمد قدس – چرا انجمن اسلامی دانشجویان؟
امیرمحمد قدس، فعال دانشجویی و دبیر و موسس انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد علت تاسیس و اهداف انجمن اسلامی دانشگاه تبریز گفت:
تشکل ها به دنبال جنبشهای مدنی شکل می‌ گیرند. اما تشکل های دانشجویی مخصوص دانشجویان است. جنبش دانشجویی ماه می در فرانسه مشهورترین جنبش دانشجویی در جهان است.
وی در توضیح تاریخچه شکل گیری دفتر تحکیم وحدت ادامه داد: بعد از انقلاب درون یک سری تشکل‌های دانشجویی به خصوص در مرکز یعنی تهران اختلافاتی پیش می آید. این دسته نزد حضرت امام می روند و حضرت امام می‌فرمایند بروید و تحکیم وحدت کنید. این جریان باعث به وجود آمدن دفتر تحکیم وحدت می‌شود. از جمله کسانی که در تاسیس تحکیم وحدت نقش داشتند آقای احمدی‌نژاد، ابراهیم اصغرزاده، حسن میردامادی، عزت‌الله ضرغامی، سردار عزیز جعفری و چند تن دیگر بودند.
از هر طیف و هر جناحی علاقه مند به آرمان‌های انقلاب اسلامی می توانستند وارد تحکیم وحدت شوند. از جمله کارهای مهمی که اعضای انجمن تحکیم وحدت انجام دادند؛ انقلاب فرهنگی، تسخیر لانه جاسوسی و مدیریت جنگ‌ها بوده است. این تشکل اولین تشکل دانشجویی است که حتی قبل تر از بسیج دانشجویی شکل گرفته.
وی افزود: انجمن اسلامی دنبال فردی بود که در مقابل آقای رفسنجانی قد علم کند و در نهایت از آقای خاتمی حمایت کرد. بعد از به قدرت رسیدن آقای خاتمی چرخش به جناح راست در آقای رفسنجانی ایجاد شد.
انتخابات سال ۷۶ جناب خاتمی با شعار اصلاح طلبی بر سر کار آمد و رقیبش آقای ناطق نوری برای پیروز شدن، در مقابل شعار اصلاح‌طلبی شعار اصولگرایی را انتخاب کرد. پس پشت عبارت اصلاح طلب و اصولگرا هیچ پایه و اساس و فکر و اندیشه ای وجود ندارد و یک شبه و به صورت بداهه بوجود آمده است.
این فعال دانشجویی در مورد طیف علافه و طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت گفت: دو دستگی طیف علامه و طیف شیرازی مهم‌ترین دودستگی بود که در میان دانشجویان به وجود آمد.
سال ۷۸ جنگ ۳۳ روزه غزه با اسرائیل درگرفت و طیف علامه بیانیه ای دادند که این جنگ، جنگ باطل با باطل است و ما کاری به اینها نداریم. از همین زمان تقریباً طیف علامه شروع به حذف شدن گشت. سال ۸۰ تا ۸۴ نوعی فضای عدالتخواهی در دانشگاه‌های کشور به وجود آمد و آقای احمدی‌نژاد از آن موقعیت استفاده کرده، عدالت را شعار خود قرار داد و رئیس جمهور کشور شد. در آن زمان اکثر دفاتر انجمن‌های اسلامی تعطیل یا نیمه تعطیل بودند. در سال ۸۷ یک دفتر تحکیم وحدت واحد را تشکیل دادند. سال ۹۴ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز تاسیس شد.
قدس در پاسخ به سوال هدف انجمن اسلامی دانشگاه تبریز چیست ، گفت: عدالت، گونه های مختلفی دارد آن چیزی که ما برای خود انتخاب کردیم یک عدالت خواهی برخاسته از اندیشه است. انجمن اسلامی دانشگاه تبریز عدالت را در فضای کلی تر یعنی در همه شاخه های عدالت بررسی می‌ کند. اما مشکل اساسی نداشتن یک فضای فکری منسجم است. هدف یک ساله انجمن اسلامی دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز این است که هرچقدر می توانیم مسیر فضای فکری را باز بگذاریم، از تمامی قشر دانشجویان و اساتید و احزاب استفاده کنیم، نظرات مختلف و متفاوت را بشنویم و یک سیر فکری را ایجاد نماییم.

زهره پورفرج – عدالت جنسیتی
زهره پورفرج، فعال دانشجویی و مسئول دفتر خواهران انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد عدالت جنسیتی گفت:
اولین حرکات و انجمن های زنانه در ایران از زمان مشروطه آغاز شد. زمانی که موج مدرنیته از کشور های تحت تاثیر رنسانس وارد ایران شد. فمنیسم نیز تقریبا همزمان با مدرنیته به صورت رادیکال علیه تبعیض و ظلم جنسیتی شکل گرفت و محتوای مرکزی و اصلی آن برابر بودن حقوق زن و مرد بود.
فمینیسم اسلامی از جایی شکل گرفت که فمینیسم به حالت اصلی و غربی خود وارد ایران شد و تعدادی از مذهبیون غیرسنتی برای استفاده از برخی مفاهیمش آن را تغییر دادند و در قالب فمینیسم اسلامی از آن استفاده کردند.
وی ادامه داد: فعالیت زنان از زمانی کلید خورد که حق رای زنان در سیاست به رسمیت شناخته شد. اما چطور حتی برخی از مردان پیگیر و موافق حضور زنان در عرصه سیاست بودند؟ علت سوء استفاده برای پیروزی در انتخابات و نوعی امتیاز برای جمع آوری رای زنان برای به دست آوردن منفعت است.
وی افزود: اگر بخواهیم سمت و سوی فعالیت تشکل خود را مشخص کنیم به عدالت جنسیتی می رسیم. عدالت جنسیتی یعنی من متناسب با ویژگی ها، توانایی ها و نیاز های خودم حقوقی دارم و مرد هم دقیقا همچنین. عدالت جنسیتی، برابری جنسیتی و در اصل فمنیسم را رد می کند اما گاهی می تواند از مفاهیمش استفاده کند.
این فعال دانشجویی در مورد علت تبعیض جنسیتی در ایران گفت: برای تبیین علت تبعیض جنسیتی در ایران مفهومی به نام پدر سالاری را به کار می برم. پدرسالاری این نیست که در یک خانواده پدر مقتدر و سلطه جویی وجود دارد که همه اعضای آن خانواده حرفش را گوش می دهند و از او می ترسند بلکه پدرسالاری روحی است که در کالبد جامعه در جریان است و تمام اعضای جامعه را کنترل می‌کند. پدر سالاری از بالا شروع شده و به صورت پلکانی پایین می آید و به حالت عمودی در جریان است و به زیردستانش قدرت می‌دهد. حکومت هایی مثل حکومت ایران، ترکیه، روسیه.

پورفرج در توضیح ارکان سیستم پدرسالاری گفت: پدر در این معنا حتی میتواند زن باشد، زنی که قدرتش را از مرد بالاتر از خود گرفته است. اما اکثراً مردی است که قدرتمند است و بقیه زیر دستش هستند؛ چون پدر یک مرد است در نتیجه در سیستم پدرسالارانه مردها طبیعتا قدرت بیشتری دارند. نازل ترین و پست ترین سطح در این سیستم یک زن است. اشتباه است تصور کنیم سیستم پدرسالارانه فقط به دست مردان به وجود آمده بلکه سیستم پدرسالارانه با همکاری هر دو جنس تشکیل شده است. زنان سیستم پدرسالارانه را تقدیت و ترمیم می کنند اما قدرتی ندارند. مادران در این سیستم مفاهیم پدرسالارانه را در فرایند تربیت به فرزندانشان منتقل می کنند. در این سیستم زن کالای با ارزش و گاهی حتی بی ارزش برای خرید و فروش در جامعه محسوب می‌شود که خود را به شکل های جامعه پسند و اخلاقی نشان می دهد.
وی اظهار کرد: این سیستم مردان را مجبور به کنترل خانواده می کند. همچنین ویژگی های نرینگی را برای مردان ارزشمند و اساسی قلمداد می کند. این سیستم مرد را مجبور می کند که هم وضعیت اقتصادی خانواده را تأمین کند و هم از خانواده حراست نماید. از طرفی حتی ظاهر، رفتار، افکار و احساسات مردان را کنترل می‌کند و احساسات را از مردان سلب می‌کند. مرد در این سیستم موجودی است متهاجم، غریزی، عقلانی و دور از احساس. برعکس، این سیستم زن را فردی شکننده، ضعیف، احساسی، دور از عقلانیت، وفادار و ایثارگر جلوه می‌دهد. در این سیستم احساسات مردانه و عقلانیت زنانه به سخره گرفته می شود. اما مادران در برخی از برهه های تاریخی مقدس و ارزشمند شمرده شده اند که علتش تولید نسل بوده است.
این فعال دانشجویی در مورد تاثیر فقه در تداوم پدر سالاری گفت: سیستم پدرسالاری از فقه مخصوصا بعد از انقلاب تغذیه کرده است. فقه در اصل یک روش است که احکام شرعی را از ادله تفصیلی یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع استخراج می‌کند و مختص احکام فرعی است. اما بجای اینکه فقه دین را گسترش و توضیح دهد آن را در ایران تحریف کرده است. فقه در کنار حقوق، قانون اساسی ما را تهیه کرده است. همچنین سنت، فرهنگ و ادبیات هم باعث ایجاد این تبعیض جنسیتی در ایران شده‌اند. سیستم پدرسالارانه هرگز زن را با هویت یک زن نمی شناسد بلکه زن را وابسته به یک مرد یعنی همسر، خواهر، دختر و مادر می شناسد. برای همین هم در ایران دائما زن با مفهوم خانواده مد نظر قرار گرفته می شود.
وی تاکید کرد: در نهایت باید گفت جامعه پدرسالارانه از رواج آگاهی می‌ترسد و سعی دارد که جلوی افزایش آگاهی را بگیرد. این کار را با مفهومی به ظاهر مثبت به نام امنیت انجام می دهد. امنیت در جوامع پدرسالارانه مایه فخر سیستم است.
مهران گلزاری – دانشگاه ظرفیت یا محدودیت؟
مهران گلزاری، فعال دانشجویی و دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد ظرفیت و محدودیت دانشگاه گفت:
نهاد دانشگاه در ایران قدمتش به صد سال هم نمی رسد. اساساً نگاه نسبت به دانشگاه نگاه پلی‌تکنیک بوده است و دانشگاه ها ایجاد شدند تا عقب ماندگی تاریخی خود را جبران کنیم. دارالفنون موضوع موجودیت ایرانی را با همه پیشینه‌ای که داشته به عنوان یک فرد کامل قبول نمی کند و سعی در تامین و جبران دارد و بر همین اساس دانشگاه ها ایجاد می شوند.

وی افزود: در دهه ۷۰ ما با یک ویژگی حضور سیاست در دانشگاهها مواجه می‌ شویم. مسیر طی شده در دهه ۷۰ باعث ایجاد اتفاقاتی در نهاد های تصمیم گیری شد و آن هم این بود که دانشجویان را از فعالیت‌های سیاسی حذف کنند و به نوعی فضای ایزوله در دانشگاه ها ایجاد نمایند.
سجاد مقید – کدام عدالتخواهی؟
سجاد مقید، فعال دانشجویی و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در مورد عدالتخواهی گفت:

در قرآن کریم آمده قواعد و قوانینی در اجزای عالم هستی وجود دارد که همه چیز را کنترل کرده و جهان را از فروپاشی نگه می دارد و این ارادی نیست. وقتی از عدالت صحبت می‌کنیم در همین مفهوم است که نظام انسانی برابر باشد و فرو نپاشد. وقتی از حق و تکلیف متقابل صحبت می‌کنیم به این معناست که وقتی من حقوقی دارم، تکالیفی را نیز بر عهده دارم که باید ادا کنم.
وی ادامه داد: اگر حاکمی این حق را بر خودش قائل است که سیاست‌گذاری کند و تصمیم بگیرد، در مقابل همین تکلیف دارد که برای مردمش پاسخگو باشد و مردمش را اقناع کند و از مشارکت مردم نیز استفاده نماید. اگر در حکومتی شفافیت و ارتباط با مردم وجود نداشته باشد حق حکمرانی نیز بر آن حکومت وجود نخواهد داشت.
وی افزود: حکومت وسیله‌ای برای تحقیق حق و جلوگیری از باطل است. وقتی از عدالتخواهی صحبت می‌کنیم حق نداریم بگوییم نظام مقدس جمهوری اسلامی و نمی‌ توانیم قداست را بر جمهوری اسلامی نسبت دهیم، حتی حکومت پیامبر نیز مقدس نبود. ولایت فقیه ولایت فرد نیست بلکه ولایت قاعده است.

این فعال دانشجویی در مورد پاسخگویی و مسئولیت نظام سیاسی گفت: بن بست یعنی اینکه مردم انتظار پایان فلان حکومت یا فلان دولت را بکشند بن بست چیزی است که منجر به ناامیدی می شود. مثلا در ماجرای هواپیمای اوکراینی، اشتباه، قابل قبول است اما اگر عدالت در آن جامعه برقرار باشد؛ مقصر مشخص می‌شود، به حالت شفاف تمام قضیه گفته می‌شود و نظام سیاسی، اجرای احکام را هم مشخص می‌ کند. خلاصه کلام؛ نظام سیاسی باید پاسخگو باشد و مردمش را اقناع کند. اما متاسفانه اکنون ما از اصالت عدالت به اصالت قدرت رسیده ایم.